سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاییز 1385 - درد دلت رو به من بگو؟


ساعت 9:0 عصر جمعه 85/8/12


می توان با دقت در ناخن های اشخاص به بیماری های آنان پی برد.  بسیاری از مردم سالیانه پول زیادی برای زیبا ساختن ناخن های خود هزینه می کنند حال آن که غافل هستند با این کارها تنها بیماری های خود را پنهان می کنند.

1_ لکه های سفید رنگ: علت آن میتواند صدمه به ماتریکس و یا کمبود روی باشد اما زیاد مهم نبوده و به مرور زمان ناپدید میگردد.
 
2_ عفونتها: می تـواند عامل آن باکتریها و یا قارچها باشند کـه در هـر دو صـورت باید به
پزشک مراجعه شود.
 
3_ شیار های روی ناخن: این شیارها اغلب ارثی میـباشند اما اگر یکباره روی ناخنها آشکار
گردند علت آن میتواند ضربه، پیری، روماتیسم و یا بیماری کلیه باشد.
 
4_حفره روی ناخن: علت آن می تواند اگزما و یا ضربه باشد.
 
5_ قاشقی شکل شدن ناخن: علت آن کم کاری تـیروئید، کمبود آهن و کم خونی میباشد.
 
6_ شکاف در لبه ناخن: علت آن فرو بردن انگشتان به مدت زیاد در آب و همچنین لاک پاک کن
ها میباشند.
 
7_ تردی و شکنندگی ناخنها: علت آن میـتواند فـرو بردن دست در آب داغ، اختـلال در جـریان
خــون، کمبود ویتامینهای A ،C ،B6 و نیاسین، کمـبود آهن و کلسیم و کم کاری تیروئید باشد. کم آبی بدن نیز بسیار مهم است بنابراین آب فراوان بنوشید.
 
8_ ناخنهای فرو رفته در گوشت: این مشکل بیشتر در ناخنهای پا مشـاهده میگردد و علت آن
کوتاه کردن نامناسب ناخنها و کفش تنگ میباشد که باعث می گردد گوشه ناخن بدرون گوشت فرو رود.
 
9_ برخی بیماریها از روی ناخنها قابل تشخیص میباشند: بستر نـاخـن رنگ پریده نشانه کم خونی
- بستر ناخن قرمز نشانه بیماری قلبی - ناخـنهای سفـید رنگ نشانه بیماری کبدی - ناخن ضخیم و زرد رنگ نشانه بیماری ریوی - سرخـی مختصر در ته ناخن نشانه دیابت و ناخنهای دو رنگ نیمی سفید و نیمی صورتی نشانه بیماری کلیه میباشد.


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:18 صبح پنج شنبه 85/8/11

بهترین  مبارزه آن است که حریف از تو قوی تر باشد
بهترین شوخی ان است که بدون تحقیر و تمسخر دیگران باعث شادی جمع شود
بهترین نگاه آن است که تمامی احساست را بدون به زبان اوردن کلمه ای به طرف مقابل انتقال دهی
بهترین بازی آن است که برد و باخت به اندازه نفس عمل برایت مهم نباشد
بهترین ایینه وجدان توست آگاه و بیدار باش
بهترین شریک آن است که اصلا وجود نداشته باشد
بهترین گذشت آن است که در موضع قدرت باشی و آن را انجام دهی
بهترین ایده ها  را همیشه احساس تو به تو هدیه میدهد نه عقل تو
بهترین فرارآن است که از جمع غیبت کنندگان بگریزی
بهترین عمل آن است که بدی را به نیکی جواب دهی
بهترین نعمت بدون هیچ قید و شرطی سلامتی است و دل خوش
بهترین راه برای بد گویانت آن است که در عمل عکس آن چه را گفته اند نشان بدهی نه با زبان
بهترین بزرگواری آن است که هر گز از بالا به کسی نگاه نکنی مگر آن که بخواهی او را از زمین بلند کنی
بهترین طرز فکر آن است که به دیگران بر اساس خصوصیات شخصیتی شان امتیاز بدهی نه براساس ظاهر و ثروت شان
و بهترین
مرگ آن است که تنها جسمت از میان رفته باشد و نه اسمت.
 
 
            

¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

دانستنیها

ساعت 5:0 عصر سه شنبه 85/8/9

الهی! این آدم نماها که از خوردن گوشت بره گوسفند تا بدین اندازه درنده اند ‍اگر گوشت گرگ و پلنگ را بر آنان حلال می فرمودی چه می شدند؟!

یه مثل معروفی هست که بی ربط به این قضیه نیست که می خوام براتون تعریف کنم ،

تو مزن بهر کسی      اول خودت بعدا کسی

یکی از آشنایان که من از نزدیک ایشون رو می شناسم به دلایل زیادی(مشکلات مالی و بدهی وماندن در قم ) مجبور شد که در جایی به سفارش دوستان مشغول به کار شود .و قرار بر این شد که یکی از دوستان در این زمینه با مسئو لین صحبت بکند ، ولی از بخت بد ایشان ، در انجا کسی کار می کرد که دچار توهم شده بود و احساس می کرد که هر کس بخواهد در آن مکان کار کند به ضررش تمام می شود و جای او رو تنگ خواهد کرد پس تلاش می کرد تا حتی المکان از ورود افرادی که به ضررش تمام می شود جلوگیری کند که از شانس کج این بنده خدا قرعه به اسم ایشان در آمد .من همانطور که برای شما ذکر کردم این بنده خدا مجبور بود که کار کند چه آنجا چه هر جای دیگری و مطمئناً اگر در انجا هم استخدام می شد هیچ ضرری برای ان اقا نداشت ......خوب آخر قضیه این طور تمام شد ، که ان بی خبر از خدا با بستن تهمت وبهانه های واهی مانع از استخدام ان بنده خدا شد ..... آیا این سزاوار است ؟؟؟؟!!

الهی،گاهی در انواع مخلوقات گوناگون تو ماتم و گاهی در افراد لو نالون انها ، بیش ازهمه در اطوار جور واجور خودم((رب زدنی فیک تحیراً))

شما قضاوت کنید و نظر بدین.......منتظرم


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

درد دلهای دوستان

ساعت 2:58 صبح یکشنبه 85/8/7

35 ثانیه به چهار تا نقطه وسط تصویر نگاه کن
حالا به دیوار کنار خودت نگاه کن (دیوار یک رنگ باشه)
حالا یک تصویر روی دیوار ...

تو این تصویر هیچ چیز حرکت نمی کنه

 

 

 


 

 

 


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

سرگرمی

ساعت 2:0 صبح شنبه 85/8/6

چند سال پیش در دانشگاه ما غو غایی به پا شد که آوازه آن همه جا رو گرفت.

جریان از این قرار بود:

بعد از جریانات جبهه دوم خردادکه هیاهو و مشکلات زیادی به همراه داشت از قبیل(حادثه کوی دانشگاه و ...)به دلیل نفوذ وطن فروشان سود جو ،فضای خیلی از دانشگاهها متحول شده بود که این تحول دامن دانشگاه مارا هم گرفت و اوضاع خیلی متشنج شده بود و کنترل ا ین فضا از دست مسئو لین خارج شده بود و به همین دلیل قرار شد یکی از شخصیتهای سیاسی منطقه برای جلو گیری از آ شو بها و هرج و مر جها ی به وجود آمده به دانشگاه بیاید تاراهکاری پیدا کنند .

خلاصه در بیستم ماه مبارک رمضان جلسه بر گزار شد که من هم در آن جلسه بر خلاف مخالفت همه دو ستانم شرکت کردم  چون من هم به نوعی از وضع به و جود آمده ناراحت بودم و می خواستم با شرکت دراین جلسه ناراحتی خودم رو ابراز کنم.

خلاصه برنامه شروع شد و ان شخصیت سیاسی در حال ایراد سخنرانی بودند،(فرد خیلی مومن و مذهبی و از اون ولایتی های محکم بود)که صداههای زیادی از بیرون شنیده می شد که فریاد می زدند ،همه بروند بیرون ؟؟!!!

نیروی انتظامی وارگانهای دیگه دور دانشگاه رو محاصره کرده بودند وبابلند گو از مردم می خواستند که اونجا رو ترک کنند ، من هم بیرون ایستاده بودم تا شاید چیزی دستم بیاد و از جریان سر در بیارم.

جریان از این قرار بود:زمان اجرای بر نامه یکی از مسئو لین برای انجام کاری وارد ساختمان مرکزی دانشگاه می شه که متوجه یک پلاستیک مشکی می شه که گوشه دیوار گذاشته ،و از داخلش صدای می شنوه وقتی داخلش رو نگاه می کنه متوجه یک بمب با تنظیم ساعتی می شه که سریع موضوع رو به نیروی انتظامی اطلاع می دهندو آنها وارد عمل می شوند و بعد از کلی کلنجار رفتن مو فق به خنثی شدن بمب می شوند .

این هم هدیه شیاطین و استکبار،!!! 

نکته مهم اینجاست : که به خدا رسیدن و شهادت ارزان نیست و قیمت خیلی بالایی دارد که متاسفانه نصیب من نشد.

ا فسو س........


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

درد دلهای دوستان

ساعت 2:0 صبح جمعه 85/8/5


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

سرگرمی

ساعت 3:41 صبح پنج شنبه 85/8/4

 سرعت رشد ناخن بستگی به عوامل بسیاری ازجمله سن، تغذیه، بیماریها، هورمونها و فصول سال دارد توجه کنید:
 1_ ناخن بطور طبیعی 0.1 میلی متر در روز و یا 3 میلی متر در ماه رشد میکند.
2_ سرعت رشد انگشتان دست از انگشتان پا بیشتر میباشد.2 تا 3 برابر.
3_ سرعت رشد ناخنها در تابستان بیشتر از زمستان میباشد.
4_ سرعت رشد ناخنها در افراد راست دست در دست راست و افراد چپ دست در دست چپشان بیشتر است.
 5_ سرعت رشد ناخنهای مردان از زنان بیشتر است.جز در زنان باردار و مسن.
6_اگر ناخن به طـور کامل از جایش کنده شود برای ناخن های دست 3 الی 6 ماه طول می کشد تا مجددا ناخن بطور کامل رشد کند این زمان برای ناخنهای پا 12 الی 18 ماه میباشد.


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

پزشکی

ساعت 3:14 صبح پنج شنبه 85/8/4

یه بنده خدایی میگه: من دو بار ازدواج کردم هر دو بار هم بد شانسی آوردم همسر اولم ترکم کرد دومی ولم نمی کنه!

غضنفر واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات می کرده. خلاصه هرکی رد می شده، یک خرما برمی داشته و یک صلوات می فرستاده. بعد یک مدت، یک بابایی دست می کنه یک مشت خرما برمی داره، غضنفر دستشو می گیره میگه: هوووی! چه خبره؟! یک نفر آدم مرده، اتوبوس که چپ نکرده!

غضنفر داشته دنده عقب با ماشین از کوه می رفته بالا بهش می گن چرا دنده عقب میری می گه اخه می ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتی می خواسته پایین بیاد باز می بینن داره دنده عقب می یاد می گن الان چرا دنده عقب می یای می گه آخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم

غضنفر کولر خونشون خراب میشه به زنش میگه چند دفعه گفتم 5 نفری جلوی این نشینید

یه دکتری رفته بوده یکی از دهات و بهشون اصول بهداشت و نظافت رو یاد می داده. اتفاقأ همون موقع یه گربه ای داشته...ونشو می لیسیده و خودشو تمیز می کرده. جناب دکتروسط سخنرانی میگه: مثلأ نگاه کنید، حتی این گربه که حیوونه و عقلش نمی رسه هم داره خودشو تمیز می کنه. یهو یکی از دهاتیها از وسط جمع بلند می شه میگه: آقای دکتر، نه فکرکنی عقلمان نمی رسد ها، زبانمان نمی رسد.

به یکی میگن: یک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه. میگه: دانشگاه آزاد اسلامی

اولی به دومی: آن دو نفر را می‌بینی؟ ده سال است که ازدواج کرده‌اند و به قدری یکدیگر را دوست دارند که آدم فکر می‌کند اصلا ازدواجی بین‌شان صورت نگرفته است

غضنفر چربی داشته میره دکتر، دکتر بهش میگه روزی ۴ کیلومتر باید بدوی... بعد از چند روز غضنفر زنگ میزنه به دکتر میگه: رسیدم لب مرز، چیکار کنم؟

این هم از معایب شهرت بیش از حد:
علی دایی میره اردبیل نون بگیره، چادر سرش می‌کنه اونو نشناسن تو صف خودشو می‌چسبونه به یه خانم تپل خانومه میگه علی ول کن منم رضازاده

هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جز غضنفر! ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟ میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه

یک اصفهانی چایی میاره برای مهموناش ولی قند نمی یاره می گه به قند بالای یخچال نگاه کنید و چای بخورید یه بچه ای میرد تو بهر قنده اصفهانیه میزنه پشت کله پسره می گه: من گفتم چای با قند بخور نه چای شیرین

به غضنفر می گن بچه کجائی ؟ میگه : بچه تهرون . . . می گن : کجای تهرون . . . می گه : کیلومتر 700 ، جاده تهران - اردبیل

غضنفر به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت!

به غضنفر می گن اذون بگو: می گه همه چیز با یک نگاه شروع شد


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

سرگرمی

ساعت 6:49 صبح دوشنبه 85/8/1

ایستادن در حالت نماز باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است را تقویت می کند.نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقیم نگه می دارد.

برخی از کارشناسان معتقدندنماز خواندن تنها غذای روح انسان نیست ، بلکه جسم انسانها را نیز تقویت می کند وآنها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد.وقتی چشم در حالت نماز ثابت می ماند جریان فکر هم خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکر افزایش می یابد.ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی مانند نزدیک بینی می شود و به لحاظ روانی این حالت باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بی خوابی و افکار ناآرام را از انسان دور می کند.

  


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

پزشکی

ساعت 10:59 عصر شنبه 85/7/29

شب بیست و سوم رمضان، مصادف با شب قدر؛ شبی که پهلو از بستر برمی داریم و با پروردگار خود به راز و نیاز می پردازیم.

هوای بسیار مطبوعی بود که دل هر عاشقی را به معشوق خود نزدیک تر می کرد. من و بهترین همراه زندگیم راهی سرزمین متبرکه جمکران شدیم تا مثل هر مسلمانی برای تبرئه از گناهان سالانه مان دست به دامان خداوند متعال شویم.خیلی شلوغ بود، و حال وهوای غریبی داشت که هر کس را وادار می کردتا او هم دراین دعاها و نیایش ها سهمی داشته باشد.

ما در نزدیکی چاه عریضه نشسته بودیم، هر کسی در گوشه ای نشسته و مشغول عبادت بود؛ یکی قرآن می خواند، یکی نماز، دیگری زیارت عاشورا و ...اما متاسفانه بودند کسانی که انگار منتظر چنین شبی بودند، تا جایی برای نجواهای عاشقانه  خود پیدا کنند.

بله حقیقت دارد !!!؟؟؟

امیدوارم که اینکار مرا فضولی قلمداد نکنید، چون این افراد نهایت قباحت را رسانده بودند و حرمت همه چیز، بخصوص شب قدر و آن مکان مقدس را شکسته بودند و دست در دست هم و یا دست در گردن هم، سرمست و مستانه بودند که هر رهگذری را بیننده خود می کردند. بخدا دلم شکست، حتماً می پرسید چرا ؟   حرمت شکنی !!!

دلم به حالشان می سوخت و پیش خودم می گفتم چرا ما انسانها قدر فرصت های بدست آمده را نمی دانیم، چرا !!!

ساعتی گذشت و هوا خوب بود و برنامه های شب قدر ادامه داشت. که ناگهان طوفان و گردبادی بلند شد که مو بر تن هر زائری سیخ می شد، می گویی گزاف می گویم، بروید و از کسانی که آن شب در جمکران بودند، بپرسید. باد به حدی شدت گرفت، که همه را حیرت زده کرد و باعث شد که هر کسی به طرفی پناه ببرد. ما هم از این قاعده مستثنی نبوده و به گوشه ای پناه بردیم، عده ای رفتند، گروهی تا اواسط قرآن به سر ماندند و رفتند، شاید این هم نوعی امتحان و یا خشم الهی بود، ما ماندیم تا شاید از این امتحان سر بلند بیرون بیاییم. ولی نکته قابل توجه اینکه آن گروه که پاتوق شبانه را در جمکران زده و در حال رد و بدل کردن نجواهای عاشقانه خود بودند در آن طوفان هنوز نشسته بودند و بی خبر از هر حادثه ای . افسوس ...

شما چه قضاوت می کنید ؟ به نظر من آخر حرمت شکنی بود.


¤ نویسنده: سایه

نوشته های دیگران ( )

درد دلهای دوستان

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
3

:: کل بازدیدها ::
81616

:: درباره من ::

پاییز 1385 - درد دلت رو به من بگو؟

سایه
الهی! راز دل نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر

:: لینک به وبلاگ ::

پاییز 1385 - درد دلت رو به من بگو؟

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

سلیم سالم

:: لوگوی دوستان من::







:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: آرشیو ::

دل نامه
درددلهای دوستان
دانستنیها
پاییز 1385

:: موسیقی ::